دوشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۶

فیلم 300


دیشب موفق شدم فیلم 300 رو ببینم، البته نه تو سینما که به نظر من رفتن سینما و خریدن بلیط هم خودش به معنای حمایت از این فیلمه.
اولین چیزی که بعد از دیدن این فیلم می تونم بگم اینه که این فیلم یک فیلم تخیلی و خارج از واقعیت و تنها یک برداشت آزاد از یه واقعه تاریخی گذشته است، چون همه می دونن که چیزهایی مثل دیو و حیوان های افسانه ای و جادوگر واقعیت ندارند، اینها چیزهایی بودن که توی ارتش ایران یا پارسها (Persians) بودن.
ولی چیزی که در پس این جانورهای تخیلی دیده میشه، درگیری بین نیروهای شر و خیر هست که این وسط طرف خیر، کشور یونان و مردمانی که اونجا زندگی می کنن هستن و طرف شر هم ارتش پارسها و 100 ملل متحد پارسها هستن، و این همون مرز بین شرق و غرب و برتر نشون دادن غربی ها از همه نظر و وحشی و بربر نشون دادن شرقی ها و گذشته اونهاست. نمونه مدرن این پدیده رو میشه توی حرفهای بوش و آمریکایی ها دید که میگن ما برای شما دموکراسی به ارمغان آوردیم.
توی فیلم هدف مبارزه برای دو طرف متفاوته و نیروهای ایران که نماد تمدن شرق اون دوران هستن در صدد تصرف یونان که نماد تمدن غرب هست و به بردگی گرفتن زنها و بچه های اونها هستن، و در مقابل 300 نفر از نیروهای جان بر کف یونان در مقابل این درندگی خویی ها می ایستن و ندادی آزادی و دموکراسی سر میدن.
به نظر من اشکالی که به فیلم میشه گرفت این نیست که چرا ایرانی ها رو به صورت حیوان های عجیب و غریب و Monster نشون داده، چون این در حقیقت از تخیلی بودن فیلم میاد و نمیشه بهش ایراد گرفت. ولی ایراد اصلی رو باید به تیره و تاریک نشون دادن و وحشی نشون دادن مرز شرقی یونان گرفت که این وسط پای کل دنیای شرق به میان میاد.


صحنه ها و نکات قابل توجه این فیلم:


اشتباه گرفتن ارتش ایران و شاه ایران با فراعنه مصر، چون ارتش ایران همه دستار به سر و سیاه پوش هستن و شاه ایران یعنی خشایار هم بیشتر شبیه فرعون مصر هست



به کار بردن بیش از حد کلمه پرشین به معنای دشمن که این باعث خشم همه ایرانی هایی میشه که این فیلم رو می بینن.

توی ارتش ایران از تمام ملیت های آسیایی دیده میشه و حتی سیاه پوست.

یونانی ها به توی اون دوره به خدا اعتقاد دارن و توی یه صحنه اسپارتا به آسمون نگاه می کنه و دعا می کنه و همین طور این خدا باعث غرق شدن کشتی های ایرانی ها میشه.

توی یه صحنه نشون داده میشه که سردار یونانی بعد از قلع و قم کردن تعدادی پرشین و در حالیکه بقیه افراد دارن به جسد های نیمه جون پرشین ها، تیر خلاص می زنن، در حال شوخی کردن و سیب گاز زدنه. همین طور توی وسط مبارزه دو سرباز یونانی در حالیکه در حال تار و مار کردن ارتش پرشین هستن با هم شوخی هم می کنن.

توی فیلم کسی که به یونانی ها خیانت میکنه یه گوژپشت بی نهایت زشت هست در حالیکه بقیه
یونانی ها همه از بروبچه های بدن سازی کار هستن.

صحنه هایی که از یونان می بینیم بعضی وقت ها همراه با مزارع زرد گندم هست که این میتونه نماد باروری و پیشرفت تلقی بشه.

قبل از اینکه اسپارتا سردار یونانی کشته بشه سعی می کنه که خشایار رو از دور با نیزه هدف قرار بده که موفق نمیشه و راوی داستان دلیل این رو دور بودن هدف میگه.

و در انتهای فیلم جسد اسپارتا، سردار یونانی به شکل مسیح مصلوب نشون داده میشه.

از دید یه بیننده غربی پرشین و ایران دو تا کشور و دو جای متفاوت هستن. قبلا اینجوری بود که اگه از ایرانی ها می پرسیدن کجایی هستید با توجه به وضع افتضاحی که ایران داره اکثرا می گفتن ما پرشین هستیم و در مقابل این جایی ها هم می گفتن: Wow, Persian. ولی به نظر میاد که داره مفهوم کلمه پرشین هم با ساخته شدن فیلم هایی مثل 300 و اسکندر عوض میشه.

در انتها می تونم این رو بگم که تا ما خودمون و جامعه خودمون رو درست نکنیم این اعتراض ها به هیچ جایی نمی رسه. وقتی هر روز توی خبرها می خونیم که یه قسمتی از آثار باستانی ایران در حال از بین رفتن هست و هر روز می شنویم که احکام دوران وحشی گری روز به روز بیشتر داره توی ایران انجام میشه، نباید هم بیش از این انتظار داشت.
جالب ترین و کمدی ترین خبر هم اعتراض نماینده ایران توی سازمان ملل به ساخت این فیلم بود.
نمی دونم چطور کسانی که خودشون رو کسانی میدونن که 2500 سال حکومت طاغوت و ستمشاهی ایران رو از بین بردن، نسبت به ساخت این فیلم معترض میشن؟

چهارشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۸۶

سال نو مبارک

سه‌شنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۵

باز هم روس ها

تو خبرها بود که روس ها باز هم توی پروژه نیروگاه هسته ای بوشهر کارشکنی کردن و پروژه رو به تاخیر انداختن. همین طور توی خبر گفته بود که ایران واسه این پروژه ماهی 25 میلیون دلار به روسیه میده و با توجه به این که این پروژه باید سال 2000 تحویل داده میشده و هنوز این مورد انجام نشده، یعنی ایران توی این 7 سال 2 میلیارد و 100 میلیون دلار اضافه به روس ها داده و تازه این جریان هنوز هم ادامه داره.
اگر فرض کنیم که واسه ساخت یه مدرسه با تجهیزات 500 میلیون تومان یعنی 500 هزاردلار هزینه بشه، با این پول می شده 4200 مدرسه ساخت! حالا باز دنبال افراد خیر بگردید و جشن نیکوکاری راه بندازید تا خرج جیب این روس ها بشه.

فیلم 300:
این خبر فیلم 300 هم که شنیدم و همین طور عکس العمل ایرانی های اقصی نقاط عالم رو دیدم به این فکر افتادم که عکس العمل به کارهای که الان توی ایران اتفاق میفته مهم تره یا اینکه عکس العمل به فیلم تخیلی مثل 300.
عکس العمل نسبت به ضرب و شتم زنان مهم تره یا فیلم 300
عکس العمل به این هزینه های اضافی مثل نیروگاه هسته ای بوشهر مهم تره یا فیلم 300
عکس العمل نسبت به این همه انسان بی سرپناهی که توی تهران و شهرهای دیگه هستن مهم تره یا فیلم 300
و عکس العمل به تصمیم های احمقانه سران کشور که دارن مستقیم کشور رو به سمت جنگ می برن مهم تره یا فیلم 300
و ...

این رو هم اضافه کنم که من هم مثل خیلی های دیگه لینک بمب گوگلی این فیلم رو به وبلاگم اضافه کردم هرچند که هنوز این فیلم رو هم ندیدم، ولی یه کم سعی کنیم واقع بین تر باشیم و به جای اینکه به 2500 سال پیش بچسبیم و بنازیم، یه کم هم وضعیت حالمون رو نگاه کنیم.
با این وضع افتضاح حقوق بشر توی ایران و این همه خفقان نباید هم انتظار فیلم دیگری به جز 300 رو داشته باشیم، ما واقعیات خودمون رو ول کردیم و چسبیدیم به تخیلات.

چهارشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۵

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

Gouache - Cold

شنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۵

داستان مهاجرت - شش

بعضی وقتها با خودم فکر می کردم که من ذاتا آدم بدشانسی هستم و واسه همینه که اوضاع اینجوری پیش میره، ولی بعد با خودم می گفتم که این طرز تفکر آدمهای فاتالیست یا سرنوشت گراست و من نباید اینجوری باشم و آدم اگه همه کارها رو درست انجام بده و تلاشش رو بکنه، همه چیز هم خوب پیش میره. یه طرز تفکری تو مایه های کیمیاگر - پائولو کوئلیو .
دیگه بعد از این جریان سربازی، روال زندگی کم کم عادی شد و من هم دنبال کار پیدا کردن افتادم. بعد از یه مدت کار کردن تو اهواز به این نتیجه رسیدم که برم تهران، چون متاسفانه تو ایران یه سیستم مرکزگرایی هست که اگه پایتخت نباشی ارتباطت با خیلی چیزها قطع میشه.
برای مدرک دانشگاه به توصیه یکی از دوستام رفتیم وزارت کار و یه سری فرم کاریابی پر کردیم. جریان از این قرار بود که این فرمها رو پر می کردی و اگر تا شش ماه کار پیدا نمی کردن، می تونستی بری و یه نامه بگیری که معرفی ات میکردن به دانشگاه که مدرکتت رو آزاد کنن. خلاصه با توجه به این که ما کار میکردیم و واقعا واسه کار پیدا کردن اقدام نکرده بودیم توی فرمها همه چیز رو دست بالا نوشتیم.
بعد از شش ماه من رفتم وزارت کار و نامه رو گرفتم و بردم دانشگاه و به همین سادگی مدرک آزاد شد. فکر کنم تنها موردی که توی این پروسه اداری مهاجرت من بد شانسی نیاوردم همین یه مورد بود که این هم فکر کنم دلیلش این بود که چون با یکی از دوستام با هم اقدام کردیم بدشانسی من گریبان گیر اون شد و این دوست من بعد از شش ماه که رفت نامه بگیره بهش گفتن که ما زنگ زدیم خونتون و به ما گفتن که سرکاره.
نمی دونم که این قانون یا بهتر بگم این تبصره هنوز هم هست یا نه؟
بعد از مدرک دانشگاه مدارک من تقریبا تکمیل بود. چیزهایی که لازم بود عبارت بودن از مدرک دانشگاه، کارت معافی، پاسپورت، سابقه کار و یه سری ترجمه مدارک دیگه.
اون موقع سیستم کبک اینجوری بود که اول یه فرم دو صفحه ای بدون مدارک رو واسشون می فرستادی و اونها بررسی می کردن و اگه به این نتیجه می رسیدن که تو صلاحیت اقدام کردن رو داری بهت جواب مثبت میدادن. ولی الان این قسمت رو به عهده کسی که می خواد اقدام کنه گذاشتن که میتونید توی سایت مهاجرت کبک یا کانادا این ارزیابی رو خودتون انجام بدید.
بعد از حدود دو ماه فکر می کنم جواب اومد که می تونی اقدام کنی و من هم بقیه مدارک رو فرستادم و همین طور حدود 500 دلار هم واسه هزینه بررسی (Processing Fee).

واسه کسانی که می خوان اقدام کنن:

برای اقدام کردن برای مهاجرت لازمه که مدارک زیر رو آماده کنید:
1-ترجمه مدرک تحصیلی
2- ترجمه کارت پایان خدمت یا معافی برای آقایون
3- ترجمه شناسنامه
4- کپی از پاسپورت
5- سابقه کاری (ترجمه یا اینکه اصل به زبان انگلیسی)
6- موجودی حساب از بانک - این رو باید برید بانکی که حساب دارید و درخواست بدید که یه موجودی حساب به زبان انگلیسی برای سفارت کانادا بهتون بدن. باید یه چیزی تو مایه های ده هزار دلار کانادا هم تو حسابتون پول باشه، البته واسه یه نفر
6- عدم سو پیشینه
7- واریز هزینه بررسی - واسه این می تونید پنج شنبه ها برید سفارت کانادا و دلار بدید و رسید بگیرید و رسید رو با مدارکتون بفرستید ولی فکر کنم این فقط برای کبک باشه و برای فدرال باید Money Order بگیرید که بعضی از بانکها که شعبه ارزی هستند انجام میدن
و ...
بقیه مدارک رو توی فرمهایی مهاجرت توضیح داده. و به این نکته هم توجه کنید که به مدارک بالا فرمهای مهاجرت رو هم اضافه کنید که میتونید از سایت رسمی مهاجرت به کانادا یا مهاجرت به کبک دانلود کنید و پرینت بگیرید.
بعد از این که تمام مدارک رو درست و کامل فرستادید، بعد از چند ماه یه جواب براتون میاد که توضیح داده مدارک دریافت شد و همین طور شماره پرونده رو هم بهتون میگن. از این به بعد باید صبر کنید که نوبت بررسی پرونده شما برسه که این متغیره و از 2 سال تا سه سال و نیم هم ممکنه طول بکشه و بعد هم اگه مرحله اول رو رد کنید به مصاحبه می رسید که بعد از مصاحبه هم ممکنه یکی دو سال طول بکشه تا ویزا بیاد.

چند تا نکته در مورد پر کردن فرمها:

اول اینکه زبان رو توی فرمها اون حدی بزنید که فکر می کنید تا مصاحبه میرسید یعنی مینیمم 2 سال بعد. اگه مدرک زبان IELTS یا TOFEL یا اینکه مدرک زبان فرانسه DELF DALF دارید اینها رو همون اول بفرستید اینجوری شانس قبولی خودتون رو بالا بردید و حتا امکان داره با اینها مصاحبه هم لازم نباشه. اگر حتی از زبانکده هم مدرک بگیرید و بفرستید کمک میکنه.
در مورد سابقه کار هم سعی کنید خیلی دور از واقعیت نباشه، مثلا این جوری نباشه که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده باشید ولی 5 سال سابقه کاری بفرستید. در مورد سابقه کار میتونید حتا سابقه کار با سربرگ انگلیسی بگیرید و این جوری دیگه احتیاج به ترجمه نداره.