دوشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۶

تکرار


قهوه، نوشابه، باز هم قهوه و در نهایت یک زندگیه همیشه زمستانی.

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۶

ایرانی بودن

دیروز توی کلاس زبان فرانسه بحث ازدواج و طلاق پیش اومد و اینکه بعد از طلاق مال و اموال بین
دو طرف چه جوری تقسیم میشه.

هر کسی در مورد قوانین کشور خودش توضیح میداد و همه هم چه پسر چه دختر با این موافق بودن که توی زندگی مشترک همه چیز با تلاش دو نفر به دست میاد و در نهایت اگه کار به طلاق بکشه باید بین دو نفر تقسیم بشه. حتی چند از اسپانیایی زبان های آمریکای جنوبی از این می گفتن که قوانین خیلی محکمی در حمایت از زنان توی کشورهاشون وجود داره.

نوبت به یکی از بچه های کلاس که مصریه رسید و اون هم قوانین مصر رو که تقریبا مثل قوانین ایرانه و بر اساس قوانین اسلامه توضیح داد که همه متعجبانه داشتن گوش میدادن و در انتها هم همه مخالف این سری قوانین بودن، تا اینکه نوبت به یه دختر ایرانی که تو کلاسمون هست رسید که باید در مورد قوانین ایران توضیح میداد، اون هم با گفتن این که من زیاد اطلاعی ندارم مسئولیت این کار رو به گردن من انداخت، چی می تونستم بگم به جز دروغ گفتن. من هم الکی گفتم که تقریبا مثل اینجاست و هر چی که از قبل داشته باشن مال خودشونه و هر چیزی بعد از ازدواج به دست بیارن مشترکه.

بعضی وقت ها آدم نمی تونه این تضاد های توی جامعه ایران رو توضیح بده و از خیرش می گذره.
اون اوایل که رسیده بودم هر جا که خودم رو معرفی می کردم و می گفتم ایرانی هستم، فکر میکردم که الان بقیه با چه دید مثبتی به من نگاه می کنن، ولی خب آدم بعد از یه مدت زندگی توی اینجا و با اخباری که ایران میاد زیاد حس خوبی در مورد ایرانی بودن خودش پیدا نمی کنه. میشه گفت که تنها دل خوشی ما همون تاریخ 2500 سال پیشمون هست، که اون هم به قول یکی از دوستان یه مفهوم جدید و حداکثر 200 سالست.


این هم عکس صفحه اول امروز روزنامه ناشیونال پست که در مورد گیر دادن های پلیس ایران به طرز لباس پوشیدن مردمه:

یکشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۶

تابستان مونترال

Gerry Baptist - Hot Summer's Day

خب الان که دارم این پست رو می نویسم هوا 20 درجه بالای صفر و فردا تا 25 درجه هم میرسه. به همین سریعی تابستون مونترال شروع شد، چیزی به اسم بهار اینجا وجود نداره و شاید بشه گفت توی 2 هفته همه چیز از این رو به اون رو میشه. پاییز هم به همین صورته و در عرض کمتر از یک ماه برگ درختها رنگ عوض می کنه و میریزه و زمستون میشه.
خلاصه اینکه دو هفته پیش یخ و یخ بندون بود و الان همه با رکابی میرن بیرون.

دوشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۶

بهار مونترال

بهار آمد و شمشادها جوان شده اند        پرنده های مهاجر ترانه خوان شده اند
از بیت بالا متوجه می شیم که از نشانه های بهار یکی جوان شدن شمشادها و یکی دیگه ترانه خوان شدن پرنده های مهاجر هست، چیزهایی که هنوز اینجا تو مونترال اتفاق نیفتاده.
الان که دارم این پست رو می نویسم بیرون داره حسابی برف میاد و مثل اینکه هوای اینجا حالا حالاها خیال گرم شدن نداره.
عکس برف دو روز پیش:


تو پست قبلی در مورد رفاه اینجا گفته بودم، الان می خوام یه کم از مشکلات اینجا بگم.
خب، بزرگترین مشکل اینجا هوای اینجاست که خیلی سرده و هوای گرم مثل هوای ایران فقط توی 3-4 ماه وجود داره و بقیه ماهها هوا سرده.
خیابون های اینجا تا جایی که من دیدم از تهران کثیف ترند البته یکی از دلایلش اینه که دولت اینجا زیاد واسه این چیزها خرج نمی کنه و خود مردم باید این موضوع رو رعایت کنن.
خیابون های اینجا چال و چوله های زیادی داره و این خیلی تو چشم می زنه، دلیل این هم می تونه این باشه که واسه تمیز کردن برف خیابون ها از ماشین هایی استفاده می شه که به آسفالت خیابون ها صدمه می زنه. این رو هم بگم که با وجود برف سنگینی که هر ساله اینجا میاد ولی بیشتر وقت ها خیابون ها سریع تمیز میشن و برفی توی پیاده رو ها و خیابون ها دیده نمی شه، اینجوری که من شنیدم سالی حدود یک میلیارد واسه این کار خرج میشه.
یکی دیگه از مشکلات اینجا کمبود پزشک و پرستار هست. پیش میاد که توی بیمارستان ها توی اورژانس بیمارها مدت ها منتظر بشن.
به هر حال درسته که خیلی چیزهای اینجا با ایران متفاوته ولی خب اینجا هم مشکلات خاص خودش رو داره. می تونم بگم که مهم ترین مشکلی که اینجا وجود نداره اینه که کسی کاری به زندگی دیگران نداره و سر چیزهای احمقانه اعصابت خرد نمی شه.

خلاصه از هوا و طبیعت ایران حسابی استفاده کنید که این چیزها اینجا وجود نداره، همین طور از غذاهای ایرانی و مخصوصا کباب هاش. اگه دربند و درکه رفتید یاد ما هم باشید.

جمعه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۶

مونترال و سطح رفاه اجتماعی

متروی مونترال

چند روز پیش توی یکی از روزنامه های اینجا چششمم به یه گزارشی افتاد که بد ندیدم اینجا بنویسمش.
این گرازش به مقایسه سطح رفاه اجتماعی شهرهای مختلف دنیا می پردازه. فاکتورهایی که واسه تهیه این گزارش در نظر گرفته شده اند عبارتند از: حمل و نقل عمومی، خدمات تحصیلی، خدمات بهداشتی، امنیت شهری و ...
چند تا از نکات جالبی که توی این گزارش دیدم:
  • پنج تا شهر اول به ترتیب عبارتند از: زوریخ، ژنو، ونکوور، وین و اوکلند (نیوزلند)
  • از 10 تا شهر اول 7 تا توی اروپا و دو تا توی استرالیا و نیوزلند و یکی توی کاناداست
  • اولین شهر کانادایی توی این گزارش ونکوور هست که رده سوم شده، شهرهای کانادا به ترتیب عبارتند از:
1. ونکوور - رده سوم
2. تورونتو - رده پانزدهم
3. اوتاوا - رده هجدهم
4. مونترال - رده بیست و دوم
5. کالیاری - رده بیست و پنجم
  • . اولین شهر آمریکایی توی این گزارش هونولولوست که رده بیست و هفتم هست
  • توی 10 تا شهر اول سه تا از سوییس و سه تا از آلمان هست

با یه نگاه به این گزارش خودتون می تونید آمار جالب دیگه ای رو پیدا کنید.

در انتهای این گزارش اومده که این گزارش بر اساس فاکتورهای Quality of Living تهیه شده نه بر اساس Quality of Life. و بعد هم گفته که یه شهر با کیفیت بر اساس Quality of Living به یه شهر امن و آروم و stable گفته میشه ولی این شهر ممکنه چندان شهر پر شور و حالی واسه زندگی نباشه، واسه همین مردم خیلی وقت ها ترجیح میدن که توی شهرهای مثل پاریس، توکیو یا نیویورک زندگی کنن.

واسه دیدن اصل این گزارش به این لینک برید.

در مورد مونترال می تونم این رو اضافه کنم که سطح خدمات بهداشتی اینجا توی شهرهای کانادا اوله که این بر می گرده به مالیات بیشتری که مردم اینجا میدن.
در مورد نرخ خدمات تحصیلی و دانشگاهی هم اینجا یکی از ارزون ترین نرخ ها رو داره، طوری که از ایالت های دیگه کانادا واسه تحصیل توی دانشگاه ها به مونترال میان.

عید پاک توی یکی از مراکز خرید مونترال

یکشنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۶

بهار


به نظر میاد که اینجا کم کم داره گرم تر میشه، منظور از گرم شدن اینه که داره میشه چند درجه بالای صفر و دیگه زیاد زیر صفر نمیره.
اینجا آدم بعضی وقتها دلش برای طبیعت ایران تنگ میشه .