شنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۷

سیستم پزشکی کانادا

اولین چیزی که از بیمارستان هم و سیستم پزشکی کانادا توی ذهن آدم می یاد، یه سیستم بسیار مجهز و خدمات مدرن و کادر فنی ماهر هست. ولی این یه سمت قضیه هست و شاید بشه گفت دورنمای این سیستم هست.

بزرگترین مشکل این سیستم، کمبود پرسنل در همه زمینه هاست و این کمبود به حدی هست که شما باید ساعت ها توی اورژانس بیمارستان ها منتظر باشید تا نوبتتون بشه و جدیدا هم توی یکی دو تا از بیمارستان های مونترال، ظرفیت اورژانس تکمیل شده بوده و از مراجعین خواسته بودن که به بیمارستان های دیگه مراجعه کنند. وضعیت مطب پزشک ها هم دست کمی از این وضیت نداره و معمولا مریض جدید به دلیل پر شدن ظرفیت شون قبول نمی کنند.

دلیل این کمبود نیرو اینست که دانشگاه های اینجا به اندازه کافی فارغ التحصیل ندارند و به همین دلیل دولت مجبور میشه که از طریق مهاجرت این کمبود رو جبران کنه. ولی مشکل دیگه اینه که پزشکی یه رشته بومی محسوب میشه و این یعنی این که مدرک پزشکی مهاجرین مورد قبول دولت کانادا نیست و پزشکان مهاجر برای ورود به سیستم پزشکی کانادا مجبورند که دوباره توی امتحان های اینجا شرکت کنند. در این وسط مشکل استان کبک دو زبانه بودن این ایالت - البته توی شهر مونترال - هست، یعنی اینکه یک دکتر باید آمادگی پذیرش یه بیمار فرانسه زبان یا انگلیسی زبان رو داشته باشد، بماند حالت هایی که بعضی مهاجرین تازه وارد هیچ کدوم از این زبان ها هم بلد نیستند.

تمام این مانع ها باعث کند شدن سرعت ورود پزشکان مهاجر به سیستم پزشکی کانادا شده و باعث شده که از طریق مهاجرت هم این کمبود نیرو جبران نشه. البته جدیدا راه حل هایی برای این مشکل در نظر گرفتن که شاید توی چند سال آینده به نتیجه برسه.

جدا از این مسایل بیمارستان های اینجا مشکلی از لحاظ تجهیزات پزشکی ندارند و مجهز به جدید ترین وسایل هستند. همین طور کانادا از پیش گامان تولید دارو و تجهیزات پزشکی است.

سیستم بیمه درمانی کانادا هم یکی از جامع ترین بیمه های درمانی دنیاست، به این صورت که همه افراد جامعه رو چه بیکار و چه شاغل تحت پوشش رایگان داره. یه بیمار از لحظه ورود به بیمارستان تا مرخص شدن، هیچ هزینه ای رو پرداخت نمی کنه. همین طور ویزیت در مطب پزشکان هم با ارایه کارت بیمه به صورت رایگان هست. این بیمه تا حدود 80 درصد قیمت دارو ها رو هم تحت پوشش داره. البته این رو هم اضافه کنم که این مربوط به ایالت کبک بود و استان به استان این بیمه تفاوت های جزئی داره.

مهاجرین به کانادا بعد از سه ماه از ورودشون تحت پوشش این بیمه قرار می گیرند و توی این سه ماه می تونند با پرداخت یه هزینه ای خودشون رو بیمه خصوصی کنن، که البته اجباری نیست ولی در غیر این صورت تمام هزینه ها که گرون هم هستند به عهده خودشون ست.

کسانی هم که شاغل هستند معمولا از طریق کارفرما و پرداخت مبلغی به صورت ماهانه، تحت پوشش یه بیمه مکمل قرار می گیرند که این بیمه خدمات دیگری رو مثل دندان پزشکی و غیره، تحت پوشش داره.

کارت بیمه درمانی کبک که بهش Carte d'assurance maladie یا Carte du soleil یا به انگلیسی Health Insurance Card گفته میشه، به صورت زیر هست:



این هم سایت بیمه درمانی استان کبک: لینک

چهارشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۷

حرام یا حلال


حرام یا حلال مساله این است، گور پدر هر چی عقل و وجدان و انسانیته.

توی وبلاگ یکی از دوستان دیدم که یه نفر سوال کرده بود که وضعیت مسلون ها توی کانادا چه جوریه و آیا به عقاید مسلون ها احترام گذاشته میشه؟.

در جواب این دوست عزیز باید بگم که سوال رو باید اینجوری پرسید: آیا مسلون های اینجا به عقاید دیگران احترام می گذارند و آیا با جامعه اینجا هماهنگ هستند؟

توی شرکت سر میز نهار نشسته بودیم. بحث مواد خوراکی و گوشت شد و نمی دونم چه جوری به بحث حلال بودن گوشت رسید و اینکه مسلمون ها حتما باید گوشت حلال بخورند و ذبح اینجا رو قبول ندارند. یکی از همکارهای عرب ما هم شروع کرد نظر دادن که آره این قضیه خیلی مهمه و ما برای خرید گوشت حلال به جاهای خاصی می ریم و گوشت رو گرون تر می خریم برای این که مبادا حلال نباشه (و یک وقتی خدای نکرده بخورند و برند جهنم). بعد یکی دیگه از همکارها از کنجکاوی پرسید که فرقش چیه؟ همکار عرب ادامه که حتما باید اسم خدا گفته بشه و بعد حیوان رو بکشن. من هم خودم رو زده بودم به اون راه که یه وقت وارد این بحث نشم و نخوام بقیه ماجرا رو بگم که باید به زور حیوان رو آب داد حتی اگه نخواد و بعد رو به قبله ش کرد و بعد طوری سرش رو برید که ذجر بکشه و همه خونش بره.

یکی از همکار ها پرسید که با این وضعیت که کشتار صنعتی نمیشه انجام داد چون حتما باید یکی باشه و اسم خدا رو بگه؟ خواستم بگم البته توی هر قانون اسلام یه تبصره هم هست، مثلا می تونید از یه ضبط صوت استفاده کنید که مدام اسم خدا رو ذکر می کنه و این جوری مشکل حل می شه. همکار عرب جواب داد که واسه همینه که ما گرون تر این گوشت رو می خریم چون حلاله.

تا اینجای قضیه مهم نبود و داشت عقاید خودش رو توضیح می داد. یه هو نمی دونم چی شد که گفت راستی یه جک:

یه روز یه مسیحیه بوده و یه یهودیه و می خواستند از پول درآمدشون به فقرا کمک کنند که مناسک مذهبیشون رو انجام بدند و مسیحیه می گه من یکی یکی سکه رو می اندازم هوا و کلاه ام رو می گیرم زیرش، هر چی که توی کلاه افتاد مال من، هر چی روی زمین مال فقرا. نوبت به یهودیه می رسه و می گه: من یکی یکی سکه ها رو می اندازم هوا، هر چی افتاد روی زمین مال من و هر چی رو خدا گرفت، مال فقیرها.

این رو گفت و شروع کرد قاه قاه خندیدن. بحث همین جا خاتمه پیدا کرد و ما هم از خجالت که از یه کشور مسلمون اومدیم زود غذامون رو خوردیم و رفتیم.

این یه جریان خیلی ساده از این سری رفتار های مسلمون ها بود، بماند که خودشون رو پاک می دونند و بقیه رو نجس، همه باید به دینشون احترام بذارند ولی در عوض اونها وظیفه شرعی دارند که همه رو مسلمون کنند و بماند این که کلی مدارس اسلامی اینجا هست و توی این مدارس همه با حجاب هستند و می خوان یه کاری کنند که پول این مدارس رو دولت بده. و بماند این که می خوان یه کاری کنند که قوانین خانواده برای مسلمون ها بر اساس اسلام باشه.

این هم یه ماجرا که پارسال اتفاق افتاده بود و اینجا خیلی صدا کرد. جریان این بود که اینجا یه مراسمی خارج از شهر هست که شیره درخت افرا (درخت پرچم کانادا) رو می گیرند و هر سال مردم می رند خارج از شهر و این مراسم رو نگاه می کنند و مراسم بزن و برقص و تفریحی هم در کنارش. پارسال یه گروه از مسلمون ها هم می خواستند برند ولی با این شرط که رستوران اونجا بهشون غذای حلال بده. خلاصه اینکه اینجا اصل بر احترام به عقاید مذهبی همه افراد جامعه هست و صاحب رستوران قبول می کنه. این رو هم بگم که فقط روزی یه اکیپ نبوده که اونجا می رفتن. این عده از مسلمون ها می رن این مراسم و موعد نماز می شه و می بینید که هوای خوب و تعداد هم که زیاده و پس جون می ده واسه جماعت. اینکه تصمیم می گیرن نماز رو به جماعت بر پا کنند و این جوری یه مشت محکمی هم توی دهن استکبار بزنند، جا پیدا نمی کنند و تصمیم می گیرند که توی یه سالن که داشتند برای مراسم رقص آماده می کردند، نمازشون رو ادا کنند و بقیه ماجرا: لینک خبر

خلاصه مطلب این که اگه دیدید تا چند وقت دیگه کانادا شد جمهوریه اسلامی کانادا زیاد تعجب نکنید. با این زاد و ولدی که این عرب ها دارند این اتفاق به زودی زود خواهد افتاد انشالله.

یادم میاد چند سال پیش چند روز مونده بود به ماه رمضون سر میز ناهار با یکی از همکار های دو آتشه مسلمون سر میز ناهار بحثمون گرفت. همه می دونستن که ما نه نمار می خونیم و نه روزه می گیریم و نه اینکه باکی داریم که بخوایم این رو پنهان کنیم. به من گفت: تو مگه مسلمون نیستی؟ انتظار داشت که مثل بقیه بگم که آره ولی خب نماز نمی خونم و روزه هم نمی گیرم ولی در مجموع مسلمون هستم. ولی من گفتم: نه نیستم. خیلی بهش بر خورد و گفت: مگه پدر و مادرت مسلمون نیستن، خب تو هم حتما مسلمون هستی. من جواب دادم که این دلیل نمیشه و آدم خودش باید اعتقاد قلبی داشته باشه تا مسلمون بشه. این بحث به اینجا کشید که اگر روزه نمی گیرید پس باید به عقاید ما احترام بذارید و جلوی جمع چیزی نخورید. جواب دادم که خوب پس کی باید به عقاید ما احترام بذاره. این همکار ما که مدیر پروژه ما بود و فوق لیسانس و توی یکی از پروژه های سری وزارت دفاع هم کار می کرد بعد از اینکه دید جوابی نداره، گفت: خیلی ناراحتید این کشور رو ول کنید برید. جواب این دسته از افراد اینه و باید با اونها همون جوری برخورد کرد که خودشون برخورد میکنند. اگه می خواین مسلمونی تون رو حفظ کنید و در عوض بیان اینجا و همه چیز رو هم مطابق میل خودتون کنید که نمیشه، لطفا برگردید و برید به همون کشوری که همه چیزش اسلامیه و شما رو تضمینی به بهشت می فرسته.

یکشنبه، خرداد ۱۹، ۱۳۸۷

مسابقات فرمول یک - گراند پری کانادا


امروز قراره دور هفتم مسابقات فرمول یک گراند پری کانادا توی مونترال برگزار بشه. این مسابقات هر سال توی مونترال کانادا برگراز میشه و یکی از سخت ترین پیست های فرمول یک هم هست.
البته من زیاد پیگیر مسابقات فرمول یک نیستم و در همین حد میدونم که تیم فراری و مایکل شوماخر همیشه، اول می شده و جدیدا هم تیم مکلارن برنده می شه. ولی اون چیزی که واسه ما جالبه، برنامه هایی هست که در حواشی این مسابقه همه ساله توی Downtown مونترال به مدت سه، چهار روز برگراز میشه و هدف هم جذب توریست و سرگرم کردن مردم هست.

امسال به مدت چهار روز توی مرکز شهر مونترال، فستیوال مد و دیزاین و همین طور کنسرت و موزیک زنده و انواع و اقسام برنامه های سرگرم کننده دیگه برگزار شده بود. هوای گرم تابستونی هم مزید بر علت شده بود که حسابی همه جا شلوغ بشه و جا واسه سوزن انداختن نباشه.

ایده این که به مناسبت های مختلف فستیوال و موزیک برگزار میشه، خیلی جالبه. هدف اینه که مردم شاد باشند و روحیه بگیرند. زمستون های سرد و طولانی اینجا باعث افسردگی مردم میشه و تابستون با برگزار کردن فستیوال های مختلف سعی دارند به مردم روحیه بدن و مردم رو شاد نگاه دارند. هزینه های این فستیوال ها رو هم اغلب کمپانی های بزرگ می دن و از یه طرف برای خودشون هم تبلیغ هست. مثلا این فستیوال مد و دیزاین مونترال توی فضای باز از طرف فروشگاه های چند تا از مراکز خرید مرکز شهر برگزار شده بود که میومدن و محصولاتشون رو هم به نمایش می گذاشتند.

خلاصه این که فصل، فصل بیرون رفتن و گشت و گذار توی هوای آفتابی و گرم تابستونه.

پی نوشت:
تصمیم دارم یه کمی این وبلاگ رو مرتب تر کنم، اول از همه دسته بندی مطالب بر اساس موضوع و همین طور اضافه کردن آلبوم های عکس و فیلم از مونترال. واسه شروع چند تا عکس اون بالای صفحه سمت راست می بینید.
فوتو بلاگ خاطرات کانادا و مونترال: http://picasaweb.google.com/diaryincanada
ویدیو بلاگ خاطرات کانادا و مونترال:http://www.youtube.com/user/diaryincanada

راستی این آدرس ها از ایران قابل دسترسی هستند؟

پی نوشت 2:
گزارش بی بی سی از این مسابقات : لینک

چهارشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۷

مرد ناشنوا

ساعت حدود 11 شب، توی یه کافی شاپ نشستم و دارم به قهوه ام نگاه می کنم، خسته از کار روزانه و غرق در افکار مشوش. هدف اینه که ثانیه ها رو توی این ساعت شب بکشم تا وقت خواب شه و یه روز دیگه. بعضی وقت ها وقت کشی هم خیلی سخته و هر چی به ساعت نگاه می کنی، زمان نمی گذره.

در همین حال و احوال، یه مردی که در حال پخش کردن یه سری کارت ویزیت بین کسانی که اونجا نشسته بودن، نظرم رو جلب کرد. با خودم گفتم: حتما کارت تبلیغاتی ست یا شاید هم تبلیغ یه مذهبی، طرز تفکری...

به من هم رسید و دو تا کارت روی میز من گذاشت. یکی از کارت ها این بود:




اول فکر کردم این هم یه روش تازه واسه گدایی. یه نگاهی به مرد ظاهرا ناشنوا کردم و توی ذهنم به این فکر می کردم که تا حالا چقدر این جا اومده و چقدر این جوری پول در آورده.

بعد به خودم گفتم که ناشنوا بودن یا نبودن این آدم چه تاثیری توی کمک کردن من به اون داره، بعضی وقت ها آدم می خواد احساس درونی خودش رو ارضا کنه، اون فرد هم میشه، وسیله این ارضا درونی آدم. مهم این بود که توی اون لحظه حس خوبی از دیدن اون کارت و اون مرد ناشنوا به من دست وهمین کافی بود که من با کمک به اون مرد احساس انسان دوستانه خودم رو ارضا کنم.

خیلی وقت ها، ما دنبال سوژه ها می گردیم، تا این احساسات خودمون رو تخلیه کنیم و افراد نیازمند، فقیر و محتاج، وسیله های ما می شن.

من هم یه مقدار پول خرد به اون مرد ناشنوا دادم و در عوض یه لبخند و یه تشکر گرفتم و همین طور احساس آرامش از ارضای یکی از احساس های خودم.

بیلی ایدول و Rebel Yell:
دانلود

سه‌شنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۷

اعتقاد به خدا در بلاد کفار


طبق آماری که جدیدا منتشر شده، درصد اعتقاد به خدا در بلاد کفر، قسمت کانادا، که جزو سرزمین های کفار حربی هم حساب میشه، حدود هفتاد درصد ست. یعنی از هر چهار نفر، سه نفر به در عین کافر بودن به خدا اعتفاد دارن و یک نفر هم در آن مهمورالدم است.

طبق این آمار که از حدود 1000 نفر و به صورت تلفنی انجام شده:

  • زنان کانادایی - با 76 در صد- بیشتر به خدا اعتقاد دارند تا مردها - حدود 67 درصد
  • کانادایی های حربی بالای پنجاه سال - حدود 82 درصد- بیشتر به خدا اعتقاد دارن تا جوانای لاابالی زیر بیست و پنج سال - حدود 60 درصد
  • کانادایی های روباه پیر که به زبان انگلیسی صحبت می کنند - با 73 درصد - بیشتر از کانادایی های لامذهب فرانسه زبان - حدود 67 درصد - به خدا اعتقاد دارند.
  • روستایی های مقیم کانادا - با 76 درصد - بیشتر از شهرنشین ها و کاخ نشین های کانادایی - با 69 درصد - به خدا معتقدند

اصل مطلب: http://www.decima.com/en/pdf/news_releases/080602AE.pdf



اون آقای توی عکس هم داره خودش رو جر میده که البته ربطی به موضوع نداره، شاید هم می خواد ثابت کنه که تنها راه نجات بشریت اعتقاد به خدا و دین مداری است.